به گزارش سینماپرس، آنتونیا شرکا در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: در ایتالیا جریان نقد فیلم کموبیش همان مسیر را پیموده که در ایران طی شده است. البته این شباهت نه الزاماً از حیث محتوا یا روشهای تحلیلی، بلکه بیشتر در ساختار کلی قابل قیاس است. میتوان تصور کرد که در دورههای قدیمیتر، مثلاً در دههی ۱۹۸۰ میلادی یا پیش از آن، نقد فیلم موضوعی مهمتر و عظیمتر تلقی میشد؛ بهویژه آنکه بلافاصله پس از ظهور نظریهی مؤلف و تأثیرات دهههای ۶۰ و ۷۰ در فرانسه، چهرههای شاخصی چون آنتونیونی و دیگر فیلمسازان پس از جنگ جهانی دوم، با جریان نقد فیلم پیوندی ناگسستنی یافتند.
وی افزود: در آن دوران، منتقدان نهفقط معرفیکننده، بلکه مفسر و حتی شریک در فرآیند مؤلف شدن فیلمسازان بودند؛ یعنی بسیاری از این کارگردانان، مولف بودن خود را مدیون توجه و تحلیلهای منتقدان سینمایی میدانند. این رابطه در ادبیات سینمایی تثبیت، تقویت و تأیید میشد و وجهی رسمی مییافت. با ورود به عصر دیجیتال، طیف وسیعی از اشکال نقد (از ریویو و یادداشت گرفته تا گزارش و تحلیلهای ساختاری) پدیدار شد. اکنون نیز هر منتقدی میتواند رسانهای مستقل باشد؛ بهراحتی در یوتیوب حضور یابد و نقد خود را منتشر کند.
شرکا بیان داشت: کافی است نام یک فیلم را جستوجو کنید تا انواع و اقسام نقدها (تصویری، نوشتاری یا صوتی) از سوی افراد متخصص و غیرمتخصص، در قالبهای کوتاه و بلند در دسترس باشد. نکتهی جالب آن است که برخی فیلمهایی که در آمریکا با استقبال عمومی مواجه نمیشوند و بیشتر مخاطب نخبگانی دارند، دقیقاً همانهایی هستند که نزد منتقدان جایگاه ویژهای دارند. این امر نشان میدهد که منتقد بودن، کاری نخبگانی است و الزاماً ارتباطی با نظر عامهی مردم ندارد.
او در ادامه گفت: حضور منتقد (اگر نگوییم یک تهدید، دستکم یک سایهی دائم) بر سر هر فیلمساز، بهویژه آنانی که در آغاز راه هستند، وجود دارد. فیلمسازان جوان، بهخصوص هنگام ساخت اولین یا دومین فیلم خود، چشمانتظار نظر منتقدان قدیمیتر و دستبهقلمهای مطرحتر هستند.
وی یادآور شد: چه بسیار فیلمسازانی که پس از پذیرش فیلمشان در جشنواره، بلافاصله منتقدان پیشکسوت را دعوت کردهاند تا نظرشان را بشنوند. نمونهای که بهخاطر دارم، مربوط به خانم نرگس آبیار است که در زمان تدوین فیلم «نفس» (حتی پیش از نهایی شدن نسخهی فاینال) آقای دکتر امید روحانی را به نمایش خصوصی فیلم دعوت کرد تا نظرش را بگوید. در آن جلسه، آقای روحانی نکتهی مهمی را مطرح کرد؛ مبنی بر اینکه روایت فیلم (که از زبان دخترکی روایت میشود که در بمباران جان میسپارد) با ادامهی روایت پس از مرگ او، دچار نوعی قاعدهشکنی میشود. اینکه تماشاگر بپذیرد روایتی از دختری درگذشته ادامه یابد، ممکن است از منظر منطق دراماتیک، خللی ایجاد کند. البته نمیدانم این نظر در نسخهی نهایی لحاظ شد یا نه، اما همینکه فیلمساز در آن مرحله از تولید به نظر منتقد اعتماد میکند، خود نشانهی تواضع و احترام به نقد است؛ رفتاری که همه بدان پایبند نیستند.
شرکا گفت: جوانترها اغلب چنین میاندیشند که منتقدان، فیلمهای بیشتری دیدهاند و نگاهشان دقیقتر است. بااینحال، من معتقدم مخاطب اصلی نقد، تماشاگر است. بهقول آقای بابک احمدی، وقتی فیلمی روی پرده میرود، بهاندازهی تعداد آحادی که این فیلم را می بینند می تواند برایش نقد و نظر باشد. از آن لحظه، دیگر فیلم از آنِ مؤلف نیست؛ فیلمساز آن را به دنیا آورده و باید با آن خداحافظی کند ...
وی تأکید کرد: نقد من، بهعنوان منتقد، لزوماً تذکری به فیلمساز نیست، بلکه تلاشی است برای گشودن زاویهای نو به روی تماشاگر، تا بتواند فیلم را از منظرهای گوناگون ببیند و بفهمد.
شرکا همچنین افزود: ورود به ساحت نقد، بدون تعیین رویکرد نظری روشن، گاه منتقد را دچار آشفتگی میکند. درواقع، نقد فیلم صرفاً عبارت از «خوب» یا «بد» دانستن یک اثر نیست. من شخصاً بیشتر مایلام از تعبیر «تحلیل فیلم» استفاده کنم تا نقد، زیرا نقد میبایست مبتنی بر تحلیل ساختاری، فرمی و محتوایی باشد.
وی گفت: به نظر من، منتقد ابتدا باید تکلیف خود را با رویکرد نظریاش روشن کند؛ همانگونه که در کتابهای معتبر نقد فیلم ازجمله اثر دکتر مجلس اسلامی نیز مطرح شده است. اگر قرار است فیلمی با رویکرد فرمالیستی تحلیل شود، باید تا انتها همین مسیر حفظ شود. اگر نگاه فمینیستی اتخاذ شده، حتی فیلمی که عمدتاً مردانه است، میتواند از این منظر تحلیل شود. یا اگر نگاه جامعهشناختی داریم، باز باید اصول آن را رعایت کنیم.
او افزود: مهم این است که منتقد نخ روایی نقد خود را (یعنی همان خط اتصال میان مؤلفههای تصویری و معنایی فیلم) حفظ کند تا برای مخاطب، انسجام و جدیت در نگرش او آشکار باشد. به این ترتیب، چه فیلمساز و چه خوانندهی نقد درمییابند که منتقد، پیرو اصولی است و نقد او حاصل نگاه احساسی و سطحی نیست.
شرکا بیان کرد: برخی فیلمسازان که فیلمهایی با نگاه زنانه ساختهاند، برای مشورت و دریافت نظر، سراغ منتقدی میآیند که باور دارند رویکرد فکریاش به فضای زنان نزدیکتر است. این امر به معنای تأیید یا رد نگاه مردمی نیست، بلکه نوعی تعادلجویی است.
او در ادامه گفت: به همین ترتیب، برخی منتقدان نیز با شناخت ذائقهی عمومی، نقدهایی مینویسند که میتواند به تعامل بهتر فیلمساز با مخاطب بیانجامد. برای نمونه، اگر منتقدی تشخیص دهد که پایانبندی یک فیلم منطقی نیست، این تنها یک نقد روشنفکرانه یا سلیقهای نیست، بلکه نکتهای تکنیکی است که ممکن است بر واکنش تماشاگر و در نهایت بر فروش فیلم تأثیر بگذارد.
وی افزود: از اینرو، نقد میتواند سازنده باشد و حتی به همافزایی (سینرژی) میان سلیقهی عامه و نظر کارشناسانه منجر شود. فیلمسازی که هوشمند باشد، میکوشد نظر تماشاگر جشنوارهای و حرفهای را در کنار نظر مخاطب عام در فضای مجازی بشنود و از آنها جمعبندی متعادلی حاصل کند.
شرکا ادامه داد: مخاطب امروز، دیگر آن سرباز نیست که جمعهها برای وقتگذرانی به میدان انقلاب میرفت. مخاطب امروزی دغدغهمندتر است، مطالبهگر است و مسائل اجتماعی برایش اهمیت دارد. از همین رو، نقد منتقد و نظر تماشاگر در فضای امروز، برخلاف گذشته، فاصلهی معناداری ندارد و حتی میتوانند در مسیرهای مشابه حرکت کنند.
وی در خصوص حضور و فعالیت منتقدین زن اذعان داشت: به نظر من به همان تعداد و به همان اندازه که در حوزه ساخت فیلم فیلمساز زن کم داریم (این موضوع در همه دنیا هست فقط در ایران نیست) به همان اندازه نسبت به این جریان زنانهای که در سینمای ایران داریم منتقد زن نسبتاً کم داریم.
شرکا در رابطه با نحوه نقد اذعان داشت: من صددرصد مخالف این هستم که در همان جملهی اول نقد، نویسنده بگوید "این فیلم خوب است" یا "این فیلم بد است". چون بهاصطلاح حرف آخر و اول را همزمان میزند و اگر بنویسد "این فیلم خوب است"، آن مخاطبی که مخالف فیلم است، کنار میکشد. یا اگر بگوید "این فیلم بد است"، کسی مثل من که از فیلم خوشم آمده، میگوید معلوم است میخواهد فیلم را بکوبد. در واقع، منتقد باید آنقدر هوشمند باشد که در طول نقد، خواننده را متوجه نگاه و رویکرد خودش کند؛ چه از نظر خوب یا بد بودن فیلم، چه از نظر اینکه از چه زاویهای نقد مینویسد. البته منتقد باید تکلیف خودش را با خودش روشن کرده باشد که دقیقاً میخواهد چه کار کند.
وی افزود: من نمیگویم که منتقد باید وقتی نقد مینویسد، حتماً از فیلم خوشش آمده باشد یا حتماً بدش آمده باشد. بعضیها معتقدند که باید مثل «هر که از ظن خود شد یار من»، بخشهایی را که دوست دارند، بپسندند و از بخشهای منفی بدشان بیاید. اما این نوع نقد باعث میشود آدم تا آخر نقد را بخواند، ولی آخرش نفهمد که منتقد موضعش چیست، چه نگاهی دارد، چرا فلان حرف را زده و بعد چرا حرف متناقضی زده. این باعث نوعی آشفتگی در نقد میشود که من نمیپسندم.
وی بیان داشت: یکی از خطراتی که ممکن است منتقد را تهدید کند، این است که او در دورهای مطالعه کرده و نظریهای را آموخته باشد (مثلاً در حوزههای جامعهشناسی یا سینما) و بعد بخواهد زورکی فیلم را با آن نظریه تطبیق دهد. در حالی که لزوماً ربط مستقیمی با فیلم ندارد. به نظر من، منتقد نباید خودش را در نقد گم کند.
شرکا در خصوص بی در و پیکر بودن و انحراف جریان نقد گفت: یادم هست که در جشنواره اخیر، روابط عمومی انیمیشن «ژولیت و شاه» با من تماس گرفت و گفت خانم شرکا، یک جریان منفی بیپایه علیه این فیلم شکل گرفته. من گفتم هنوز فیلم را ندیدهام. گفتند فلان روز در فلان سینما اکران میشود. من گفتم شاید بتوانم ببینم، اما هیچ قولی نمیدهم که نقدی بنویسم. و اگر هم بنویسم، ممکن است منفی باشد. من نمیخواهم به قول معروف "نمکگیر" شوم که مجبور باشم حتماً نقد مثبت بنویسم.
وی افزود: بعضی وقتها دیدهام که فیلمساز یا تهیهکنندهای بدون اینکه قولی بدهد، وقتی نقدم را خوانده، یک مبلغ خوبی پرداخت کرده. نه چیزی عجیب مثل ماشین هدیه، ولی در حد مناسبی که اگر جای دیگری بود، شاید بابتش تالیف میگرفتم. این ارتباط سالمی بود. اما گاهی میبینیم که منتقدان مشهوری هم هستند که به جریانات خاصی وصلاند و نقدهای مثبت مینویسند. مثلاً منتقدی را دیدم که در تلویزیون درباره یک فیلم خاص کلی تعریف کرد. خب من حیرتزده شدم. فیلمسازی که همیشه مورد نقد این افراد بود، ناگهان تبدیل به فیلمساز خوب شد؟ این شکبرانگیز است و احتمال وجود منافع یا رانت را تقویت میکند.
این منتقد در انتها گفت: نکتهی دیگر این است که برخلاف آنچه برخی میگویند، من دید منفی به رواج گستردهی رسانهها ندارم. مثل همین که دربارهی تئاتر میگویند "دیگر هر کسی که دو قرون پول داشته باشد، میتواند نمایش اجرا کند". من میگویم اشکالی ندارد، اجازه بدهید بازار آزاد باشد. در دههی ۶۰ فقط مجلهی فیلم بود و منتقد شدن بسیار سخت بود. مثلاً کسی میخواست کنار بابک احمدی یا ایرج کریمی بنویسد پس بسیار گزیده انتخاب می شدند. اما حالا با فضای مجازی، رسانهها زیاد شدهاند.
با توجه به نیاز فضای فرهنگی کشور به جریان نقد حرفهای، دومین دوره جایزه نقد فیلم بر بستر نقد سریالهای شبکه نمایش خانگی به همت گروه فرهنگی دوزیست برگزار میشود.
ارسال نظر